سلام فاطمه عشق همیشگی من
سلام زیباترین و قشنگ ترین دارایی من
فاطمهی من، چندین روز هست که میخوام برای تو از این روزها بنویسم و بگم که توی قلب و ذهن من چه چیزهایی در گذر هست و البته نمیتونم همه اون چیزی که میگذره رو مکتوب کنم اما تا آن چه در توان ام هست رو مینویسم تا به یادگار بمونه.
فاطمهی من، حادثه ناگوار و غیرقابل درک و باورناپذیری برای تو و خانواده شما افتاد، این حادثه من رو بسیار متأثر، غمگین و افسرده کرد. و من هنوز به چرایی این اتفاق و مشکلات و معضلات مختلف زندگی در این آب و خاک فکر میکنم. جایی که سیستم حاکمیت ناکارآمدی خودش رو از ابتدا نشون داده و مردم ما سالهای زیادی هست که علاوه بر مشکلاتی که زندگی در هر جای این کره خاکی داره، مشکلات روحی و روانی متعددی رو علاوه بر اونها تحمل کرده و بار سنگین این زندگیها بر دوش پدر و مادرهای این سرزمین بوده و هست و خواهد بود.
زندگی در هر جای دنیا سخت هست و آدمیدر همین سختیهاست که ساخته میشه اما مشکلات در این جا بسیار بسیار بسیار بیش تر و مسخره تر هست، زیرا که یک سیستم سراسر فاسد و قاتل مدتهاست که آرامش و زندگی اولیه رو از مردمان ما گرفته و افسوس که ج.ا گرفتاری بزرگی هست که پس از محو شدن اش از روی زمین هزاران هزاران جلد کتاب درباره آن خواهند نوشت چون به مانند اش در تاریخ بشریت وجود نداشته و نخواهد داشت.
فاطمهی من، خاله در زندگی سختی بسیار کشید که من تنها گوشهای از اونها رو میدونم اما خاله رفت و این واقعیت غیرقابل تغییر هست اما یاد و خاطر او همیشه به نیکی به جا خواهد موند، نمیشه فراموش کرد و نباید هم فراموش کرد، نمیشه از رفتن اش و این گونه مظلوم رفتن اش گذشت، نمیشه نبودن اش رو هم باور کرد اما زندگی ما رو ناگزیر میذاره تا مجبور بشیم با نبودن کنار بیایم و پس از هر بار زمین خوردن و ضربه خوردن به ناچار باید پاشیم و دوباره تلاش کنیم و برای یک زندگی بهتر که شاید یه آرزو بمونه بجنگیم.
فاطمهی من، کاملا میدونم و متوجهم که چه شوک بزرگی به تو و خانواده ات وارد شده و این روزها با چه سختی بر شما گذشته چون چنین روزهایی رو بارها تجربه کردم. برای خاله شادی روح اش و برای شما صبر و کنار اومدن با نبودن خاله رو میخوام. امید دارم که روح خاله در آرامش باشه.
فاطمهی من، به قول سیاوش کسرایی : من مرگ هیچ عزیزی را باور نمیکنم...
فاطمهی من، عیار و دوام بسیاری از چیزها در طبیعت با گذشت زمان مشخص میشه و اندازه دوست داشتن و عشق رو هم در گذر زمان و در سختیها و دوریها مشخص میشه. همون طوری که دوست داشتن و عشق با گذشت زمان شکل میگیره، عمیق تر میشه.
فاطمهی من، من دوست داشتن و عشق و در ادامه اون زندگی مشترک رو مثل کاشتن بذری میبینم که از ابتدا توی زمین کاشته میشه تا در نهایت به یه درخت قوی و محکم تبدیل میشه و بچهها همون میوههای اون درخت هستند که نتیجه و حاصل عشق اند.
فاطمهی من، دوری ما از هم بسیار به درازا کشید و شرایط اجازه نداد تا من به دیدار تو رهسپار بشم و تنها برای من حسرت و افسوس باقی گذاشت.
فاطمهی من، گاهی تصور میکنم که من و آن چه مربوط به من هست مثل حرفهای من به مرور برای تو تکراری و خسته کننده خواهد شد، ناگفته پیداست که زندگی مشترک هم مثل بسیاری از مسائل زندگی بشر دچار فراز و فرودهایی میشه و سختیها و مشکلات مختلف در مسیر زندگی ایجاد میشه و خواه ناخواه خیلی چیزها رو دست خوش تغییر میکنه. اما در عین حال معتقد بوده و هستم که عشق عمیق و واقعی ممکن هست که گاهی کم بشه اما هرگز از بین نمیره.
فاطمهی من، عاشق شدن رو حتی میشه یه اتفاق در نظر گرفت اما همیشه دوست داشتن و همیشه عاشق موندن نیازمند توجه و مراقبت بسیار هست و من میتونم بگم که یک هنر هست و عاشق همیشگی یک هنرمند هست که با تمام وجودش عشق رو میبخشه.
فاطمهی من، همیشه برای گفتن حرفهام که شاید در واقع همون حرفهای تکراری و همیشگی باشه توضیحاتی رو به عنوان مقدمه میگم، تمام حرف من اینه که احمدت با تمام وجودش و فارغ از آن چه تن تو هست عاشق و دل بسته تو هست. من تو رو انتخاب کردم و انتخاب من با سخت گیری تمام انجام شده و این انتخاب غیر قابل تغییر هست.
فاطمهی من، تو خوشگل خانومیمن، تو خوش مزه ترین خوراکی جهان هستی و همسر آینده من هستی، تو عشق همیشگی من هستی و همیشه در قلب و ذهن من هستی و خواهی موند، مرگ جسم من رو از بین میبره اما فاطمهی من عشق تو نمیمیرد
فاطمهی من، برای تو خواهم گفت و خواهم نوشت تا جان در بدن دارم ...
❤️❤️❤️
🤵💞👰
احمد تو، 17 آبان ماه 1399